A SIMPLE KEY FOR رجل الأعمال بهاء عبد الهادي UNVEILED

A Simple Key For رجل الأعمال بهاء عبد الهادي Unveiled

A Simple Key For رجل الأعمال بهاء عبد الهادي Unveiled

Blog Article

وی کتاب اقدس را در دوران عکا به درخواست پیروانش برای احکام و مناسک مذهبی ارائه کرد، و آن را وحی الهی و جایگزینی برای قرآن و کتاب بیان می‌داند.[۶] در این کتاب بهاءالله طبقه پیشوایان دینی را در آئین بهائی منسوخ کرد و نظم اداری بهائی که در راس آن بیت العدل اعظم قرار دارد را تشریح نمود و قوانین مدنی، کیفری، اخلاقی و دینی بهائی را که قرار است با تفسیرهای رسمی و یک نظام اداری همراه باشد مشخص کرده است.[۲۹]

میرزا حسین‌علی با شیخی‌های نور و تهران در تماس بود؛ که با توجّه به محبوبیتِ شیخیهٔ باطن‌گرا در میان اشراف قاجار و تمایل وی به اندیشه‌ورزی طبیعی بود. در سال ۱۲۲۳ هجریِ خورشیدی (۱۸۴۴ میلادی) ملّا حسین بشروئی برای دعوت شیخی‌ها به عقیده‌های جدید بابیت به تهران رفته بود در ملاقات با میرزا معلم نوری او بابی شد و درخواست ملا حسین بشرویه را قبول کرد که با میرزا حسین‌علی تماس بگیرد. به این ترتیب میرزا حسین‌علی دعوت سید علی‌محمد باب در مورد مرجعیت مذهبی او به عنوان «باب» امام دوازدهم شیعیان را پذیرفت. هرچند او هیچگاه خود سید علی‌محمد باب را ندید.[۵۶][۵۷] اما در سال ۱۸۴۴ میلادی با دریافت یک نامه از سید باب که توسط حسین بشرویه در عمارت خانواده در تهران ارسال شده بود ایمان خود را به سید باب اعلام کرد.

وی در مدت اقامت خود به درخواست میزبانان خود برایشان کتاب فتوحات مکیه ابن عربی را تفسیر کرد و قصیده ورقائیه را به سبک شورانگیز ابن فارض سرود[۹۴][۹۵] که در ضمن آن به بعثت خود (به عربی «بعثتی») اشاره‌کرد.[۶] بهاءالله در کردستان مورد احترام رهبران نقشبندیه و قادریه نیز بود و در بازگشت به بغداد ارتباط خود را با دراویش کرد حفظ کرد و وقتی به ملاقات او می‌رفتند پذیرای آنها بود. وی دو اثر هفت وادی و چهار وادی را در پاسخ به مکاتبات آنها به رشته تحریر درآورد.[۹۵]

↑ باب پیروانش را تشویق کرده بود تا برای ستایش پروردگار اسم‌هایی الهی برای خود اختیار کنند.[۶] ↑ بهاءالله در آثار خود از این تمدن روحانی با عنوان صلح اکبر یاد می‌کند ↑ بهاءالله در آثار خود از این صلح به نام صلح اصغر یاد می‌کند ↑ از این رو قرآن پیامبر اسلام را خاتم النبیین خطاب کرده است.[۱۸۳] آثار بهاءالله ضمن تکریم و تمجید از پیامبر اسلام، وی را با عناوینی همچون «اشرف الخلق»، «من لا نبی بعده»، «سید الرسل» خطاب می‌کند[۱۸۶] ↑ به گفته بهاءالله «هیچ امری اعظم از لقا و اصرح از آن در فرقان ذکر نیافته»[۱۸۳] ↑ «انّی انا اللّه»، «ذات اقدم ظاهر شده است» و «انّ الّذی خَلَقَ العالمُ لِنَفسِه حُبِسَ فی اَخرَبِ البِلاد» ↑ «این مقام مقام فنای از نفس و بقاء بالله است و این کلمه اگر ذکر شود مدلّ بر نیستیِ بحتِ بات است» ↑ عبدالبهاء آیه کتاب اقدس را که تک همسری را توصیه و دو همسری را مجاز می‌داند به تک همسری تفسیر کرد، چه که دو همسری بر شرطِ محالِ عدالت بنا شده است.

جميع التعليقات المنشورة تعبر عن رأي كتّابها ولا تعبر بالضرورة عن رأي إيلاف

در نامه‌های بهاءالله همچنین دستورالعمل‌هایی برای رسیدن به یک جامعه متحد جهانی تبیین شده است. از جمله این دستور العمل‌ها اتخاذ یک زبان و خط بین‌المللی، ترویج یک نظام آموزشی همگانی و اجباری، و تعیین واحد پول و اندازه‌گیری یکسان است.[۱۶۳][۱۶۸] با انتخاب یا ایجاد یک زبان و خط بین‌المللی مردم کشورهای مختلف می‌توانند در عین حفظ هویت فرهنگی خود با مردم سایر نژادها و ملل ارتباط برقرار کنند.

[۸۳] زنجیر سنگینی بر گردن بهاءالله بود که آثار آن بهاء كي كارد تا آخر عمر بر گردنش دیده می‌شد.[۸۴] بهاءالله در این زندان شاهد اعدام بسیاری از دوستان بابی‌اش بود.[۶] وی می‌نویسد که در این سیاه‌چال، چندین بار حالات عرفانی-معنوی را تجربه کرده و به مقام رسالت خود آگاه شده است.[۴۰][۵۷][۸۴][۸۵] رابرت استاکمن این واقعه را شروع دورهٔ رسالت او در نظر می‌گیرد هرچند که بهاءالله این موضوع را در آن هنگام آشکار نکرد.[۸۴]

بعد تخرجه، سافر إلى كندا حيث تعرض لأحدث التقنيات وأفضل الممارسات في القطاع المالي، وهو ما شكّل لاحقًا أساسًا لطموحاته في تحديث النظام المالي العراقي.

در سال ۱۲۳۱ خورشیدی مطابق ۱۸۵۳ میلادی، بین بهاءالله و صبح ازل و نزدیکان صبح ازل اختلافاتی رخ داد. بهاءالله با سیاستهای صبح ازل من جمله اختفاء و تلاشهای مستمر وی برای ترور شاه مخالف بود.[۶] اگرچه بهاءالله هنوز دعویی مطرح نکرده بود، اما کاریزما و توانایی ذاتی او برای رهبری، بابیان را، که اکثریت رهبرانشان در سرکوب‌های شدید دولتی در ایران کشته شده بودند، برآن داشت تا او را به عنوان منبعی برای هدایت و الهام در نظر بگیرند.[۸۹] بهاءالله پس از ورود به بغداد به تدریج روحیه جامعه ناامید و رو به انحلال بابی را از طریق نوشته‌هایش که بر اهمیت رفتار اخلاق‌مند و دوری از اعمالی که سبب ناآرامی‌های اجتماعی می‌شود بالا برد. هر چه احترام بابیان به بهاءالله بیشتر می‌شد بر کینه و حسادت میرزا یحیی برادر ناتنی بهاءالله که خود دعوی رهبری داشت افزوده می‌شد.

اینها اصول لازم برای رسیدن به وحدت نوع بشر است که با دغدغه‌های ناسیونالیستی و اتحادِ محدودِ امپریالیسمِ اروپاییِ متفکران غربیِ هم‌عصرِ بهاءالله تفاوت‌های اساسی دارد.[۱۳۶] در اندیشه بهاءالله از آنجا که بشر حقیقتی زنده و بهم تنیده دارد موسسات بشری، اصول فرهنگی، هنجارها، مفاهیم عدالت و برابری باید در سطحی جهانی تعریف شوند.[۱۳۷] فیلسوفان عصر روشنگری علیه این نظریه سنتیِ دین که چون مشیت الهی تغییر نمی‌کند پس نظم اجتماعی بشر نیز نباید تغییر کند و اینکه از دین برای تحکیم سنت و مقاومت در برابر پویایی و مقتضیات تاریخ استفاده شده، شوریدند. نظر بهاءالله اما دقیقاً عکس این است. بهاءالله بر اصل سیر تکاملی ادیان تأکید می‌کند: آموزه‌های دین با ظهور پی در پی ادیان بنا بر نیازها و شرایط بشر تجدید می‌شوند و تغییر می‌کنند. ظهور هر دین جدیدی بشر را به مرحله بعدی تکامل جمعی او هدایت می‌کند. دین به جای اینکه متصلب و غیرقابل تغییر باشد منبع پیشرفت و پویاییِ اجتماعی و معنوی بشر است. در این دیدگاه مشیت الهی بر حرکت بشر به سوی وحدت و پیشرفتی روزافزون استوار است و نقش دین ایجاد تمدنی پیوسته در حال پیشرفت است.[۱۳۸]

You can e mail the internet site proprietor to let them know you have been blocked. Be sure to contain what you were performing when this page came up plus the Cloudflare Ray ID located at the bottom of this site.

للبقاء على إطلاع دائم بحقوق الإنسان في الشرق الأوسط وشمال إفريقيا، اشترك في النشرة الإخبارية:

تبعید بهاءالله به ادرنه و عکا با جنبش‌های اصلاح‌طلبانه در امپراتوری عثمانی مصادف بود. این جنبش‌ها باعث ایجاد پرسش‌های فراوانی در میان بهاءالله و همراهانش شده‌بودند.[۲۱]:۵۲ گروه عثمانی‌های جوان در این زمان فعال بودند و تأثیر فراوانی بر متجددین ایرانی مانند میرزا حسین‌خان سپهسالار و میرزا ملکم خان داشتند.[۲۱]:۶۲ بهاءالله نیز با جنبش‌هایی مانند عثمانی‌های جوان در تماس بود و در زمینه‌های اجتماعی دیدگاه‌هایش شبیه عثمانی‌های جوان و مدحت پاشا بود، به جز تکیه بر اسلام برای مبارزه با استبداد.[۲۱]:۶۸–۶۹ در سال ۱۸۶۷، بهاءالله در سورة الملوک نوشت که او خواستار مشاوره‌دادن به سلطان است، از اصلاحات حمایت کرد، و سلطان را به داشتن استقلال از وزیران قدرتمندش توصیه کرد.[۲۱]:۵۴ این توصیهٔ بهاءالله با جنبش اصلاح‌طلبانهٔ تنظیمات که در عثمانی در جریان بود هماهنگ بود.[۲۱]:۵۶ علی‌رغم این نامه، چند ماه بعد، سلطان عبدالعزیز بهاءالله و همراهانش را به زندانی در عکا تبعید کردند.[۲۱]:۵۶ بهاءالله از این تبعید خشم‌گین شده در سال ۱۸۶۹ در لوح فؤاد سلطان عبدالعزیز را ستمگر نامیده و پیش‌بینی کرد که ناآرامی اجتماعی به زودی امپراتوری را فرا می‌گیرد.

توسعت الشركة في دخول العديد من الأسواق في المنطقة، مما عزز مكانتها كواحدة من الشركات الرائدة في مجالها.

Report this page